صداقت و يكرنگي
نظرات شما عزیزان:
چه خوش خیال بودم ...
که همیشه
فکر می کردم
در قلب تو
محکومم
... .....به حبس ابد!!
... به یکباره جا خوردم ......
وقتی
زندان بان
برسرم فریاد زد
هی...
تو ...
آزادی!
.
.
.
و صدای گامهای
غریبه ای که به سلول من می آمد . . .
الی...
ساعت19:07---28 دی 1390
بگذار از دست برود آنچه از دست رفتنی است...
آنکس که رفتنیست بگذار برود ...
التماس به ماندنش نکن ...
بودنش هم به اندازه نبودنش درد و رنج دارد.!!!
Power By:
LoxBlog.Com |